زندگی دوباره

ساخت وبلاگ
چند شب پیش پشت میزم نشسته بودم که یهوویی سعیدخاناومد داخل، گفت با مدیر و مسعود یه جلسه در مورد تو داشتیمو من ازت خیلی تعریف کردم و قرار شد تو کارهای من رو بکنی.از اونجایی که پارسال ناخواسته همچین بلایی سرم اومده بودکه هی با حرف هاش شاخ تو جیبم گذاشت و ته اش سر حقوقدراومده گفته به من چه؟ من بهش حقوق بدم و ایشون رو مننیوردم که بخوام بهش حقوق بدم. در صورتی که همش خودشدنبالم می دوید و میگفت همه چیز مرتبه و اوضاع چطوره؟خلاصه تا این حرف رو شنیدم آتیش گرفتم و هی مِن مِن کردمکه من لپ تاپ ندارم و گفت مسعود گفته لپ تاپ خودش روبهت میده و گفتم باشه انجام میدم تا از سر خودم بازش کنمو از اونور دویدم رفتم پیش مسعود گفتم شما در مورد این کارچه دستوری میدین و شما هرچی بگین من همون رو اجرا میکنمدرصورتی که توی دلم داشتم بهش می توپیدم و میگفتم تو غلطکردی بدون نظر گرفتن از من بهش قول دادی زندگی دوباره...
ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanazstory بازدید : 73 تاريخ : شنبه 22 بهمن 1401 ساعت: 19:35

بلاخره بعد از یک ماه تنبلی، امروز زود بیدار شدم و رفتم

پلیس+۱۰ برای تمدید گواهینامه ولی خب اونقدر هم خوش شانس

نبودم که کارم یک روز تموم بشه چون سیستم قطع بود و فقط

تونستم معاینه چشم رو انجام بدم و بقیه اش موند برای فردا زندگی دوباره...

ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanazstory بازدید : 85 تاريخ : شنبه 22 بهمن 1401 ساعت: 19:35

دیروز پنج دقیقه زیر برف منتظر ایستادم تا اسنپ برسه

و همین باعث شد که امروز از گلودرد، گوش درد و بدن درد

کلافه بشم و از اونجایی هم که داروخونه ها بسته بودن

زدم یه آزیتروماسین ۵۰۰ با اسنپ دارو واسم بیاد که اصلا

قبول نکرد و میگفت بدون نسخه این دارو رو نمی دیم زندگی دوباره...

ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanazstory بازدید : 86 تاريخ : شنبه 22 بهمن 1401 ساعت: 19:35